متفرقه
1. می گن یه شب تو خونه استالین بحث سر این بود که صورت فلکی بالای خونه استالین چیه . مسئول رصد خونه فرستاد دنبال یه ستاره شناس . اون بنده خدا هم همین که مامورین دولتی رو میبینه فک می کنه برا دستگیریش اومدن .سکته می کنه می میره .می رن سراغ دومی اون بیچاره هم از ترس شکنجه خودشو از پنجره به پایین پرت می کنه خلاصه ساعت پنج صبح یکیو پیدا می کنن جوابو به دیکتاتور گرامی می رسونن
2.ایوان مخوف :واقعا جاش تو تیمارستان بوده .1547 در روسیه تاجگذاری کرد . از همون اول افتاد دنبال یه زن نجیب وخونه دار. عین تو قصه ها همه جای شهر رو اعلامیه چسبوند تا دختر های خوب به کاخ بیان و سیندرلای مورد نظر پیدا بشه .بین 500تا 2000نفر سر این بخت آزمایی سیندرلایی به کاخ اومدن . خلاصه 10 نفر موندن و ایوان موقع غذا خوردن حلقه ی ازدواجو دست آناستازیا کرد . تا وقتی این زن زنده بود رگ دیوونگی ایوان گل نکرد چون شدیدا عاشقش بود ولی وای وقتی مرد زد به سرش. هی راه می رفت خلق الله و به جرم زهر دادن به همسرش می کشت .
سرگرمیش این بود که بره تماشای شکنجه بچه های یتیم. با مردم ونفگرود دشمنی داشت وقتی وارد اونجا شد 1000نفرو کشت . مردمو تو دیگ بزرگی از آب جوش می انداختند و وقتی جلز و ولز می کردن ایوان از خنده به لرزه می افتاد.چون ایوان هی به عروسش ایراد می گرفته پدر و پسر بحثشون می شه و ایوان کاردشو تو شقیقه پسرش فرو می کنه واین تاوان زمینی او بود
3.ناپلئون: در سال 1821 تو تبعید دق مرگ شد میگن پس از مرگش تمام موهای سرشو تراشیدن و به مردم یادگاری دادن قلبشو تو گلدون نقره ای نگه داشتن و معده شو تو ظرف فلفل.