گفتگوهای زیر از کتابی به نام Disorder in the American Courts نقل شده‌اند . این‌ها نمونه‌هایی از محاوره‌هایی است که واقعاً در دادگاه‌های آمریکا رخ داده و بعد توسط گزارشگران نقل شده‌اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع: این داروی myasthenia gravis، آیا اصلاً اثری بر حافظهٔ شما دارد؟
شاهد: بله.
وکیل مدافع : و به چه اَشکالی بر حافظه‌تان اثر می‌گذارد؟
شاهد : ( چیزها را ) فراموش می‌کنم.
وکیل مدافع : فراموش می‌کنید؟ می‌توانید نمونه‌ای از چیزی را که فراموش کرده‌اید برای ما بگویید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع : خوب دکتر، آیا این صحت ندارد که وقتی شخصی در خواب می‌میرد، تا صبح روز بعد متوجّه این مسأله نمی شود؟
شاهد : شما واقعاً در امتحان وکالت قبول شده‌اید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع : جوان‌ترین فرزند، همان که بیست و یک ساله است، او چند سال دارد؟
شاهد : بیست . مثل آی-کیوی تو .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وکیل مدافع: ازدواج اوّل شما چگونه خاتمه پیدا کرد؟
شاهد: با مرگ.
وکیل مدافع: و با مرگ چه کسی؟
شاهد: حدس بزن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع: می‌توانید آن شخص را توصیف کنید؟
شاهد: قدش متوسط بود و ریش داشت.
وکیل مدافع: مرد بود یا زن؟
شاهد: اگر آن موقع سیرکی در شهر نبوده، به نظرم مرد بوده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع: آیا حضور شما امروز صبح در این‌جا در پی آگهی استشهادیه‌ای است که برای وکیل مدافع‌تان فرستادم؟
شاهد: نه، من وقتی می‌خواهم بروم سر کار این جوری لباس می‌پوشم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع: دکتر، چند تا از کالبدشکافی‌های‌تان را بر روی آدم‌های مرده انجام داده‌اید؟
شاهد: همه‌شان را. با زنده‌ها زیادی باید کلنجار رفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع: تمام پاسخ‌های شما باید شفاهی باشد، خوب؟ شما به کدام مدرسه رفته‌اید؟
شاهد: شفاهی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وکیل مدافع:آیا زمانی را که به بررسی جسد پرداختید به یاد دارید؟
شاهد: کالبدشکافی حدود ساعت ۸:۳۰ شب آغاز شد.
وکیل مدافع: و آقای دنتون در آن موقع مرده‌بود؟
شاهد: اگر هم نه، وقتی کارم را تمام کردم حتماً مرده‌بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

و آخرین نمونه:

وکیل مدافع: دکتر، پیش از انجام دادن کالبدشکافی، آیا وجود علائم حیاتی را چک کردید؟
شاهد: نه.
وکیل مدافع: آیا فشار خون را چک کردید؟
شاهد: نه.
وکیل مدافع: چک کردید که آیا تنفس دارد یا نه؟
شاهد: نه.
وکیل مدافع: پس، ممکن است که وقتی کالبدشکافی را شروع کردید مصدوم زنده بوده‌باشد؟
شاهد: نه.
وکیل مدافع: چه طور می‌توانید این قدر مطمئن باشید دکتر؟
شاهد: چون مغزش در یک شیشه روی میزم بود.
وکیل مدافع: متوجهم، با این حال آیا ممکن است که مصدوم هنوز زنده بوده باشد؟
شاهد: بله، شاید هنوز زنده بوده و کار حقوقی می‌کرده.

سوگند نامه (طنز)

،  سوگند یاد میكنم  که زیبا پرچم عدالت و داد خواهی را بر فراز  قله های مرتفع فراموشی به اهتزاز درآورم و اندیشه عدالت محوری و عدالت گستری را چون رؤیایی دست نیافتنی  به صفحات غبارگرفته ی تاریخ پیوند زنم، تا نسل آدمی این آرزوی دیرینه  را با خود به گور ببرد .

 

هرگز جسم نحیف و رنجور خود را در تلاطم سختیهای دفاع از حق و عدالت به مخاطره نیندازم چراكه این جسم به مثابه امانتی الهی در دستان من است و به خطر افكندن آن برای اهداف بی ارزشی چون دفاع از حق، قصور در امانتداریِ از این نازنین امانت پروردگار بوده و معصیتی است بس عظیم و نابخشودنی ...

 قسم به زیبا صدای دلنشین جرینگ و جورنگ سکه های زر و سوگند به زیبا سرود فریاد عدالت در گوش های کر، که  هیچگاه نفع عمومی را بر منافع فردی خود و اقربای سببی و نسبی تا درجه سوم از طبقه سوم برتری و رجحان ندهم چراكه چنین ترجیحی بیگمان  ترجیحی است  بلا مرجح که سیستم قضایی ایران را دچاره مخاطره ای بس عظیم می سازد و كانون گرمِ خانه و خانواده را نیز به آتشین توپخانه ای شگرف مبدل میسازد.

 

آری من سوگند یاد می کنم که هیچگاه در برابر فریاد مظلومی كه یتیمی به ادعایی واهی مانع او در رسیدن به زیبا كلبه ی محقرانه اش "كه سر بر آسمان هفتم میساید و قلب آسمان را میخراشد" شده است ، سكوت ننمایم وتا باز پس گرفتن حق زمین خوار مظلوم از این یتیم جورپیشه و نیز گرفتن  كلیدی تک واحدیِ ناقابل (ترجیحا پِنت هـَوس) از این كلبه محقرانه،به عنوان حق الزحم، از پای ننشینم.

 

اگر چنانچه در حرفه وكالت به خدمتگزاری پرداختم همواره اصلی ترین معیار و سنگ محك عدالت در این حرفه كه همانا میزان حق الوكاله پرداختی موكل می باشد را مورد احترام قرار دهم چراكه بی شك هركس به همان میزان كه خود را ذیحق میداند حق الوكاله میدهد پس آنكه ندارد و نمیدهد لا ریب و ولاشک كه اصراری  بر احقاق حق خود ندارد وآنكه بسی بیشتر از بسیار میپردازد قطعا که او محق است.

 

.

و تو ای شاهین عدالت آنگاه که  من بر مسند قضاوت تكیه خواهم زد ، مبادا كه در آسمان قضاوتم به پرواز در آیی چرا كه ، كمانداران خویشتن خواهی من هر لحظه فرودت را به انتظار میكشند تا تو را به بند كشند و لاجرم با من راهی دوزخت كنند که همانا بی گمان اصل بر این است كه هیچ قاضی به بهشت نمیرود مگر آنكه خلافش ثابت شود و این خلاف در مورد من هرگز ثابت نخواهد شد... هرگز

به سلامتی حقوق  87( تا آخر بخوانید)

به سلامتی بچه های دبیرستانی که چهار سال پیش با شور و شوق اومدن دانشگاه و دلتنگی و دوریو مشکلات رفت آمدو تحمل کردن!

به سلامتی اونایی که دلگیر می شن ولی تو دلشون نمی مونه!

به سلامتی شیرینی خامه ای که ترم یک تو آشتی کنون کلاس خوردیم.

به سلامتی نمره هایی که استادا ندادن!

به سلامتی دکتر ابوعطا که نمره هاش هر ترم مث نمودار فارکس بالا و پایین می شد و هر ترم مصداق " تفاوت را احساس کنید "بود

به سلامتی دکتر قسمتی که شبهای امتحانش از استرس مث دریاهای ناآرام می خوابیدیم.

به سلامتی دکتر قره جلو که آخرش نفهمیدیم می تونیم بعد استاد بیاییم کلاس یا نه!

به سلامتی همه با مرام های عالم!

اونایی که اگه دلشون شکست دل کسیو نشکوندن. اونایی که پشت سر هم کلاسیاشون صفحه نذاشتن.

اونی که جورابشو پشت و رو می پوشه ولی با کسی پشت و رو نمیشه!

به سلامتی همه اونایی که تو کلاس عینک می زنن ولی نمره چشم دلشون روشنه! و ضعیف نیست!

به سلامتی هم کلاسی که جزوه های خوش خطش ما رو تو امتحانا لنگ نذاشت!

هم کلاسی که خدا وکیلی از وکیل هاشم وکیلی تر صحبت می کنه!

به سلامتی هم کلاسیایی که رفتن و یادشون هست

به سلامتی در شیشه ای دانشکده انسانی که اون ورشو می شه دید.

به سلامتی همه مامان هایی که وقتی بر می گشتین خونه ، صبح و ظهر شب براتون قرمه سبزی و فسنجون درست می کردن

به سلامتی دانشگاه سمنان!

به سلامتی آب دانشگاه سمنان که اگه آب سمنانو از دریا بیارن آب دانشگاه ما رو از اعماق دریا (اونجا که نمکاش ته نشین می شه) میارن

به سلامتی اونایی که اینجا رو می خونن و کامنت نمی ذارن و بیشتر به سلامتی اونایی که هم کامنت می ذارن هم پست!

به سلامتی آقای رستمی که حاشیه نداشت

جوانه که ازش جز خوبی ندیدم

به صفا و صداقت معظمه

به پاکی و شیطنت مریم

به خنده های یواشکی راضیه و بهترین رفیق دنیا

به سلامتی فهم و شعور فهیمه

با جنبه بودن عاطفه

نجابت نسترن

مهربونی سمانه قربانزاده

خانومی سمانه اکبرپور

سادگی گلسومه

 خنده ها و اجتماعی بودن آقای آبیار

خنده های شبنم

خوش سلیقگی و خوش مرامی سپیده

مرام و معرفت زینب

با کلاسی  آقای رحمتی

شیطنت آقای احمدی

غیبتهای آقای ملکی

معرفت بیست  آقای توکلیان

آقای کشاورز که ورودی ما نبود ولی هم کلاسمون بود

و یه به سلامتی قند پهلو برای آقای محمدی

به سلامتی چهار سالی که گذشت!

با همه این ها هنوزم جشن فارغ التحصیلی نه؟

اگه شما هم به سلامتی دارید اضافه کنید.

ادامه مطلب فراموش نشه


مریم جان تولدت مبارک !ایشالا صد ساله شی.


ادامه نوشته

ترین ها

به نظر شما ترین های کلاس چه کسانی هستند؟

شاد ترین

درس خوان ترین

متاخر ترین

غایب ترین

ساکت ترین

حاضرترین

اکتیو ترین

خوش اخلاق ترین

با حال ترین

پایه ترین

خوش خواب ترین

جدی ترین

شوخ ترین

خونسردترین

1. با حفظ  احترام لطفا




ویو (view) بالا

حدس می زنید عکس ذیل مربوط به کدام قسمت دانشگاه باشد.

برای صحت حدس خود به ادامه مطلب رجوع کنید.


1پ.ن: این انیمیشن ایرانی را نگاه کنید . فقط سعی کنید آرام بخندید.(خطر قهقهه)

2. آهنگ مدارای شهرام شکوهی بسیار لذیذ است اگر کسی گوش نداده از اینجا دانلود بفرمایید

ادامه نوشته

چگونه شب امتحان بیدار بمانیم !

بر هيچ آموزنده و يا جوينده دانش در هر برهه از زمان ، پوشيده نبوده و نيست ، که شب قبل از هر امتحاني ، و آنچه در اين شب خوانده ، آموخته و حفظ مي شود ، مهمترين و موثر ترين عامل در کسب نمره مقبول و رضايت بخش خواهد بود ! و همگان بر اين نکته نيزآگاهند که مهمترين دشمن اين شب ارزشمند ، همانا خواب ناز مي باشد که با غلبه بر چشمان باز هر محصلي ، آنها را خواهد بست و در نتيجه ، محصلين بيچاره را از برکات اين شب گرانبها بي بهره خواهد نمود .

لذا بر آن شديم تا چند راه از طرق بي شمار مبارزه با اين دشمن خوني شب امتحان ، يعني خواب     را براي شما محصلين عزيز در هر مقطع تحصيلي که مي باشيد ، از پيش دبستاني گرفته تا فوق دکترا ، بازگو نماييم ، باشد که پس از احراز نمرات بالا و در نهايت ، رسيدن به قله هاي رفيع علم و دانش و ايضا ثروت ، ما را نيز از دعاي خيرتان بي بهره نفرماييد !

ادامه نوشته

وکیل خسیس...

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.

پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

ادامه نوشته

از روزهای 1410 برای روزهای  1390

آن سال را خوب یادم هست. آن روزها مجبور بودیم وقتی از خانه می آییم بیرون اول مطمئن شویم کارت سرویس را برداشته ایم یا نه!

آن سالها دغدغه های کوچک داشتیم . می تونستیم سر بی اهمیت ترین چیزها از خنده غش و ضعف کنیم . دغدغه ی اینکه قانون هایمان را سیمی کنیم. من تمام ذوقم این بود که یک بار یکی از قانونهایم پاره شود و ورق ورق.ترم هفت بود که برای اولین بار یکی از قانونهایم پاره شد.

 من کفشهای بوت ساق بلند خریده بودم و تمام ذوقم این بود که  آن شلوارهای به قول مادرم" تنگ لولو "بپوشم که راضیه می گفت زشت است و به این فکر می کردم چطور می شود یک تکه موکت چسباند ته پاشنه اش که صدا ندهد .

دغدغه مان این بود که برای امتحان پایان ترم درس نخوانده ایم و فکر می کردم احمق ترین آدم همان مراقبی ست که یکبار قانون یکی از همکلاسی ها را پاره کرد .

یاد روزی افتادم که زیر باران یه پلاستیک فریزی روی سرم انداخته بودم و آب از لباسهایم می چکید و توی حیاط دانشگاه قدم می زدم وقتی رسیدم خانه ، نگاه مادرم طوری بود که ترسیدم نکند مرا هم ،همراه لباسهایم از روی بند آویزان کند!

حالا صبح هایی که می خواهم به دفتر کارم بروم با صورت خواب آلود  از پنجره آسمان را نگاه می کنم و اگر هوا ابری باشد اولین چیزی که بر می دارم چتر مشکی ام است و شال بافت سر می کنم و بخاری ماشین را روشن ،که مبادا سردم بشود.

گاهی فکر می کنم جا مانده ام . در یکی از همان روزهای کودکیم ، نوجوانی ام ، جوانی ام. در آن کلاسی که استادش از خنده غش می کرد و نمی دانست چرا!

در همان روزی که ماهی قرمز عیدمان را آوردم و انداختم توی حوض دانشگاه و تا چند وقت با راضیه و معظمه می رفتیم جلوی حوض بست می نشستیم و منتظر بودیم کسی بگوید: پیدایشون کردم .ایناهاشن .

در همان روزهایی که در مجتمع اسکان با راضیه بالا و پایین می رفتیم تا کارهای نشریه را تمام کنیم و آخرش چه راحت نشریه را از دستمان در آوردند و من فهمیدم در این دنیا هیچ چیز برای آدم نمی ماند حتی اگر حق انتشار چند کاغذ پاره باشد.

من در کلاس 7، 5، 10 ،11 ... جا مانده ام و هنوز ردیف آخر می شینم.

حالا فکر می کنم مهم نیست چه کفشی بپوشم مهم این است که با آنها به کجا بروم .

اینکه  همه مان روزهایی تصمیمات احمقانه یا درستی برای زندگیمان گرفته ایم مثل همین موکلانی که هر روز با آنها برخورد دارم.راه هایی رفته ایم که اگر زمان به عقب برمیگشت و راه دیگری را انتخاب می کردیم زندگیمان طور دیگری رقم می خورد .

این روزها کمتر می خندم .کمتر سر به سر اطرافیانم می گذارم .دیگر برای تعریف یک خاطره تنبلی ام می آید از جایم بلند شوم و صحنه را بازی کنم. این روزها نگران همان چند خال سفید میان موهای جلوی پیشانی ام هستم و با کاسه ی رنگ در خانه تردد می کنم. و صحبتهایم در مورد این است که چطور می شود رنگ فرنی را صورتی کرد و تنبیه بدنی واقعا روی تربیت بچه ها تاثیر مثبت دارد ! چقدر در خورشت قرمه سبزی  گشنیز ریخت خوب است؟

حالا تمام قانونهایم پاره است . زنگ خور هایم آدمهایی هستند که یا خودشان در زندگی اشتباه کرده اند یا گرفتار اشتباهات دیگرانند.

تنبلی ام بالا و پایین رفتن از پله های ساختمان دادگستریست.

ولی هنوز هم گوشه ای از ذهنم می پرد .

می پرد به 20 سال پیش روزهایی که دختری ردیف آخر کلاس می نشست و با گوشی اش انگری برد بازی می کرد و هر چند وقت یک بار سرش را می آورد بالا و به حرفهای استاد سر تکان می داد و توی کتاب دوستانش یادگاری می نوشت.

دیروز، روز دانشجو را به برادرزاده ام تبریک گفتم ولی ته دلم آرزو کردم به روزهایی برگردم که یک نفر این روز را به من...

مورخه ی 1410

امضا م.ح

پ.ن:روزتون مبارک! همیشه مثل خاطره های خوب دانشجویی ، شاد بمانید .با دغدغه های کم رنگ!

پ.ن: جوانه ی عزیز تولدت مبارک ! ایشالا صد ساله شی.

طالع بینی مخصوص دانشجویان( به مناسبت روز دانشجو....روزتون مبارک بچه ها...)

متولدین فروردین ماه:

دختر یا پسر فرقی نمی کند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و کنکور ارشد در ماه آخر سال برگزار میشود، روز امتحان دیر از خواب بیدار میشوید، بعد در ترافیک گیر می کنید و احتمالاً از کوچه که رد می شوید زنی با یک سطل آب کف از شما استقبال خواهد کرد (به عبارتی بدرقه) …

از تمام این مخاطرات که بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن کارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری کنید!

متولدین اردیبهشت ماه:

اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریک می گوییم.

تو اگر دختر باشی، اسمت یا رکسانا است یا مرسده و اگر پسر باشی اسمت هوخشتره است یا جغتای!

لزومی ندارد به بقالی سر کوچه تان پز بدهی که بعد از یازده سال فوق قبول شده ای خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاکسپاری یکی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه میزنی که گورکن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالت خواهند دوید.

متولدین خردادماه:

همانطور که از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) .

دخترهای خردادی یک روز قبل از کنکور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم کچل پلاک لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است که دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (که برای پنجمین بار امتحان می دهند).

متولدین تیرماه:

یک خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به کنکور ارشد ندارد چون هنوز چند ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان می باشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی.

فعلاً بهتر است بی خیال فوق شوید و هر وقت گاو پدربزرگتان تخم دو زرده گذاشت، آنوقت در امتحان شرکت کنید و مطمئن باشید قبول میشوید.

متولدین مردادماه:

داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمی باشد ، لطفاً جهت اطلاع بیشتر با وبلاگ از ما بهترون بخش طالع بینی و فالگیری تماس بگیرید.

متولدین شهریور:

اشتباه نکنیم باید رشته ی هنر باشید، دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یک تیپ عجیب و غریب

و هیچ عزتی بالاتر از اینکه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد.

ناصحم گفت: «که جز تیپ چه هنر داشت هنر؟» گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد می خورد؟! مهم تیپه، که آخرشی!

متولدین مهرماه:

متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر (البته یک سری موجودات دیگر را هم شامل می شود، که مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در کارگاههای قالیبافی مشغول به کار خواهند شد و پسرها اگر پشتکار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل می شوند.

بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسکتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.

متولدین آبان ماه:

تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سکینه شانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه میشود که هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان رابخورید.

متولدین آذرماه:

ای جووونم….. عجب اختر بختی دارید آذریها!

پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق میشوند و شکل خانه های سیاه پاسخنامه بی شباهت به قلب (نیزه اش فراموش نشود) نخواهد بود البته نیاز به خوندن ندارن چون آذریها خیلی باهوشند .

اما خانمها شما در واحد دانشگاهی هوشنگ آباد سفلی در یک رشته نیمه تابان پیام نور با مدرک معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهی ISO هفت و هشت ده هزار) قبول خواهید شد.

لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند ، مواظب خودت باش نابغه!

متولدین دی ماه:

دوست عزیز متأسفانه طالعتان در کنکور خیلی بد است چون شما یا شش سال پشت کنکور میمانید یا هشت سال.

اگر شش سال پشت کنکور ماندید که حتماً دو سال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول می شوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد .

متولدین بهمن ماه:

متولدین این ماه باید قبل از اینکه صبح زود ساعت ۱۲ از خواب بیدار شوند ، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد ۳۵ دقیقه خمیازه بکشند (کمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند.

این کار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تک رقمی تضمین میکنیم.
متولدین اسفند:

عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممکن برای به دنیا آمدن است آخه، عزیز من، ماه قحطی بود چون امتحان کارشناسی ارشد در این ماه برگزار میشود.

پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضی پس از چند ترم آب خنک خوردن در دانشگاه پیام نور محل، به همان مدرک لیسانس راضی میشوند.

دختر خانمها اگر کمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه کنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمی بینند به چشم پزشک مراجعه کنندروز قلم های تیز، روز فکر های خلاق، روز اندیشه های نو، روز تو، روز دانشجو مبارک

آدم...خدا....

نامت چه بود ؟
آدم

فرزند ؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد ؟
بهشت پاك

اینك محل سكونت ؟
زمین خاك

آن چیست بر گرده نهادی ؟
امانت است

قدت ؟
روزی چنان بلند كه همسایه خدا، اینك به قدر سایه بختم به روی خاك

اعضاء خانواده ؟
حوای خوب و پاك، قابیل خشمناك، هابیل زیر خاك

روز تولدت ؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت ؟
اینك فقط سیاه، ز شرم چنان گناه

چشمت ؟
رنگی به رنگ بارش باران، كه ببارد ز آسمان

وزنت ؟
نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست ... نه آنچنان وزین كه ننشینم بر این خاك

جنست ؟
نیمی مرا ز خاك، نیمی دگر خدا

شغلت ؟
در كار كشت امیدم

شاكی تو ؟
خدا

نام وكیل ؟
آن هم خدا

جرمت ؟
یك سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟
همین !!!

حكمت ؟
تبعید در زمین

همدست در گناه ؟
حوای آشنا

ترسیده ای ؟
كمی

ز چه ؟
كه شوم اسیر خاك

آیا كسی به ملاقاتت آمده ؟
بلی

كه ؟
گاهی فقط خدا

داری گلایه ای ؟
دیگر گلایه نه!، ولی ...

ولی چه ؟
حكمی چنین؛ آن هم به یك گناه!؟

دلتنگ گشته ای ؟
خیلی زیاد

برای كه ؟
تنها خدا

آورده ای سند ؟
بلی

چه ؟
دو قطره اشك

داری تو ضامنی ؟
بلی

چه كسی ؟
تنها كسم خداست

در آخرین دفاع ؟
می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا

 

( دانشجوی حقوق که فقط نباید مطلب حقوقی بخونه...بعضی وقتها تنوع هم لازمه....)

اعترافات تکان دهنده

اعترافات م.ح

1.من اعتراف می کنم از همون دوران طفولیت از اینکه یکی مثل لباس من بپوشه بدم می اومد . تو چهار سالگی یه روز سر اینکه چرا مامانم عین لباس دوستمو برام خریده کلی نق نق کردم و از اونجایی که هممون می دونیم آخر کتابها چه بلایی سر بچه های تخس میاد، عقب عقب رفتم و از پله ها پرت شدم پایین و شتلق صدا دادم و خونین و مالین شدم(آیکون کلید اسرار)

2. من اعتراف می کنم بچه که بودم داداشم جلوی دوچرخه اش سوارم می کرد و فرمونو تو سرازیری می داد دست من و خودش از بیکاری دستاشو به طرفین تاب می داد .منم یه بار  فرصتو مغتنم شمردم و با کمال دوچرخه رفتم تو یه کوه آجر .داداشم با اینکه خون از دستاش می چکید و گوله گوله اشک می ریخت ، هیچی به من نگفت و به روم هم نیاورد!)

3. من اعتراف می کنم تو دوران دبیرستان چند بار زنگ اخرو از مدرسه جیم شدم و یه بار هم به رهبری من بچه ها شورش و اعتصاب کردن که در نهایت حق خودمونو گرفتیم و نفری یه نمره از انضباطمون کم شد .

اعترافات میم

1.اعتراف می کنم وقتی بچه بودم خیلی قلدر بودم و تپ تپ خواهر زادمو که یه سال ازم کوچیکتر بود، می زدم. اما الان نمی تونم بهش چپ نگاه کنم.

2. من اعتراف می کنم وقتی بچه بودم  پسرداییم بچه شو پیش من می ذاشت تا مراقبش باشم .غذاشم میاورد. منم نامردی نمی کردم غذا شو خودم می خوردم اونم با دهن باز نگام می کرد.

3. اعتراف می کنم وقتی چهارم ابتدایی بودم بچه ها رو تحریک کردم بریم آب بازی ،وقتی تازه  کل آبدارخونه رو خیس کرده بودیم، معلممون اومد و همه مونو کتک زد!

4. من اعتراف می کنم یه بار تو خیابون مادرم خورد زمین . من از بس  خندیدم مغازه داره اومد بیرون دعوام کرد!