نزدیک فرجه ها بود که فقط خدا خدا میکردم زودتر از خیر کثیر این امتحانات دوست داشتنی خلاص شیم و بکوب بشینیم پای ارشد خوندن.و دوران تاریک تنبلی رو تموم کنیم.

عجب انگیزه ها و شور و شوق و ذوق هایی که بود و نبود...

خلاصه با نمراتی بس درخشان و امید بخش که بخش اعظم این موفقیت را بنده مدیون برخی اساتید محترم و خب وقایع قهری! بودم گذراندیم

نرسیده به منزل و ناهار نوش جان نکرده جو برنامه ریزی اومد سراغ ما و نتیجه این شد که در کمال حیرت دیدیم تابستون تموم نشده با احتساب سفر و خواب که بسیار ضروری هستند درس ها کلهم جمیعا تموم میشه.(دوستان دقت داشته باشند که از قدیم گفتن خواستن توانستن است)

شب را با این خاطر آرام به سر بردیم تا ۲ تیر.

روز اول و دوم و سوم و هفته اول برنامه خوب بود...

بعد در اثر حوادثی قهری که دوستان نسبت به  آنها در تابستان آگاه هستند ابر و باد و مه و ... دست به دست هم دادند که ما برنامه رو بیخیال شیم.

اما یک دانشجو اونم از نوع حقوقیش هرگز تسلیم نمیشه!!

دوباره بعد از ۲-۳ هفته ناقابل برنامه جدید تنظیم شد.(در کمال خرسندی  و امیدواری)

و این روند بسیار عادی باز هم تکرار شد و بنده هم سرسختانه تر از پیش هر سری برنامه جدید رو مینوشتم .با امیدواری  اجباری !

فقط یک مشکل کوچیک وجود داشت.اونم این بود که تاریخ  به اتمام رسیدن دروس محترم از تابستان فاصله ای بس طولانی گرفته بود.که فکر کنم مقصر ماه و سال و همون وقایع و ابر و باد هستند.خلاصه هرکی مقصر بود من نبودم.

در نتیجه اگر ما به ارشد نرسیدیم ودر صورت قبول نشدن (به این کلمه دقت بفرمایید) آزمایشی شدیم شما به یاد داشته  باشید که دانشجو هرگز مقصر نیست.